زندگی به رنگ نیلوفرابی

 گل نیلوفر 

   


گل نیلوفر و نماد آن در دنیای باستان شرق نقش بارزی داشته است، از حجاری‌های تخت جمشید تا  طاق بستانها ارتباط شگفت انگیزی با این گل دیده می‌شود
نیلوفر کمال زیبایی نیز به شمار می‌رود. ریشه‌های نیلوفر مظهر ماندگاری و ساقه اش نماد بند ناف است که انسان را به اصلش پیوند می‌دهد و گلش پرتو خورشید را تداعی می‌کند. نیلوفر نماد انسان فوق العاده یا تولد الهی است زیرا بدون هیچ ناپاکی از آبهای گل الود خارج می‌شود.

نام گل نیلوفر در زبان سانسکریت پادما در زبان چینی لی ین هوا به زبان ژاپنی رنگه و در زبان انگلیسی لوتوس است نیلوفر درشرق باستان همان قدر اهمیت دارد که گل رز در غرب.

درسده هشتم پیش از میلاد تصویر نیلوفر احتمالا از مصر به فینیقیه و از آنجا به سرزمین آشور و ایران انتقال یافت و در این سرزمین‌ها گاهی جانشین درخت مقدس بوده است. الهه‌های فینیقی به عنوان قدرت آفریننده خود گل نیلوفر در دست دارند. این گیاه درمصر باستان و در بسیاری از بخش‌های آسیا مورد پرستش بود.

 ***

نماد نیلوفردرایران باستان

از جمله نمادهایی كه از تمدن مصر در عصر هخامنشی به وام گرفته شد، گلهای نیلوفر آبی دوازده پَر یا لوتوس است. مصریان باستان بواسطه زندگی بر كنار نیل، این گل را به خوبی می‌شناخته، آن را مظهر اوزیریس خدای خورشید می‌د‌انستند و برایش جایگاهی مقدس قایل بوده، آن را بر دیوارهای معابد، گورها و بعضاً در كاخهای نقش می‌نمودند.(جهت كسب اطلاعات بیشتر در مورد رمز‌گشایی این گل و عدد 12 در تعداد گلبرگهای آن رجوع كنید به اساطیر مصر باستان و اساطیر مهرپرستی و آیین میترا)

با استخدام هنرمندان مصری در كارگاه ساخت تخت‌جمشید، این هنرمندان گل لوتوس را به هنر پارسی افزودند و آنچنان آن را تكرار كردند كه تقریباً در هر آنچه از معماری قوم پارس بجا مانده، نقشی از این گل دیده می‌شود. از حاشیه‌ پلكانها گرفته تا زینت یراق جانوران نمادین در سرستونها. همچنین وقتی به شكل باز در دست فردی نقش می‌شدند معرف مقامی والا بودند و به صورت غنچه گویا اینكه فرد مورد نظر تنها یك شاهزاده یا صاحب‌منصب است و پادشاه یا ولیعهد نیست


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:,ساعت 8:47 توسط سعید |



((عشق امد اتشی به جانم افروخت ،پروانه صفت سوز وگدازم اموخت

خاکستر من اگر به دوزخ ریزند ،دوزخ داند چگونه می بایست سوخت

گاهی زلب تو همچو می در جوشم وزچشم تو گه چو می کشان مدهوشم

در ذکر توأم گر نفسی دمی گریانم،درفکرتوأم گر نفسی خاموشم

از سینه ،غبار غم نمی باید شست ،وزدل رقم عالم نمی باید شست

پایی که به راه عشق شدخاک الودبا اب حیات هم نمی باید شست))

 

نوشته شده در چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:,ساعت 10:30 توسط سعید |


آخرين مطالب
» نگاه کن
» نسل بلاتکلیف
» ثروتمندانه زندگی کن!
» درآمد ماهانه کارگر بارکش 90 میلیون تومان!
» صحبت
» چگونه به قهرمان شکست ناپذیر رویاهای خود تبدیل شویم؟
» درباب بزرگ اندیشی
» رابطه
» رابطه
» دیوانه
» حقیقت انسانها
» جایگاه زندگی
» امتحان
» انسان
» یک شب بازنی دیگر
» دو بوسه


Design By : Pichak